Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-03@08:21:04 GMT

غزه نقاب از چهره ضدانسانی صهیونیست و تمدن غربی برداشت

تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۲۰۰۵۸

غزه نقاب از چهره ضدانسانی صهیونیست و تمدن غربی برداشت

به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله محسن اراکی در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه این هفته قم با اشاره به حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی علیه مردم بی دفاع و مظلوم غزه اظهار داشت: از سنت های قرآنی این است که اگر مظلومان صبر کنند و توکل به خداوند داشته باشند، پیروزی نهایی برای آنها خواهد بود.

عضو مجلس خبرگان رهبری بیان داشت: کسی که مورد ظلم و ستم قرار می گیرد، این امر حتمی است که خداوند او را یاری خواهد کرد و امروز در غزه صحنه های عجیبی را شاهد هستیم اما مظلومان به خدا ایمان دارند و با توکل به خداوند مقاومت می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آیت الله اراکی گفت: ایستادگی ملت فلسطین و غزه در برابر جنایت های رژیم صهیونیستی حاکی از آن دارد که آنچه در فلسطین در پیش گرفته شده عمل به سنت صبر، ایستادگی و تحمل رنج است.

وی بیان داشت: صف کشیدن همه جبهه استکبار پشت سر وحشی گران ضدانسانی نیز امر عجیبی است و از سنت های الهی است که آن روزی که برای جبهه اسلام نصرت مقدر شود، صف های جبهه حق و باطل از هم جدا خواهد شد که این امر نشان از اراده الهی برای یاری مظلومان است.

عضو فقهای شورای نگهبان افزود: امروز چهره خبیث، وحشتناک و ضدانسانی رژیم صهیونیستی و حامیان وی بواسطه جنایات علیه مردم غزه هویدا و برملا شده است و جهانیان فهمیدند غربی ها و تمدن غربی دروغ می گوید و به دنبال فریب ملت ها است و دموکراسی و آزادی تنها نقابی بر روی چهره ضد انسانی آنان بوده است.

وی تصریح کرد: امروز در غزه همه مردم با روحیه بالا و در یک صف واحد برابر رژیم اشغالگر قدس ایستادگی می کنند و بیان می دارند که حاضر به کشته شدن هستند، اما در برابر ستمگران کمر خم نمی کنند که این امر ریشه در الهام گیری از آیات الهی قرآن دارد.

استاد برجسته حوزه علمیه قم افزود: پیروزی جبهه مقاومت اسلامی و مردم مظلوم فلسطین بر اساس سنت های الهی قطعی است و این امر زمینه ساز ظهور امام زمان (عج) خواهد بود.

کد خبر 5929121

منبع: مهر

کلیدواژه: قم فلسطین آیت الله محسن اراکی بوشهر سنندج یوم الله 13 آبان کرمان کرمانشاه همدان تبریز سفر دولت به کردستان اردبیل فلسطین ایلام راهپيمايي 13 آبان طوفان الاقصی اصفهان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۲۰۰۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

 این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه می‌آید ماحصل همکلامی ما با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است. 

بی‌قرار رفتن بود

سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کار‌های خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کار‌های خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نماز‌های جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد. 

 خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم. 

 شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعد‌ها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود. 

 بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعد‌ها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

 فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد. 

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

منبع: روزنامه جوان 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • سرکوب دانشجویان آمریکایی توسط پلیس نقاب دروغین حقوق بشر را از چهره ایالات متحده انداخت
  • حقیقت زیر پای تمدن افسار گسیخته غربی در حال لگدمال است
  • بصیرت افزایی بزرگترین ضربه به طرح‌های استکباری دشمنان است
  • روایتی دیگر از چهره جدید دانشگاه کلمبیا
  • سطح زیرکشت کلزا در آذربایجان‌غربی ۲ برابر شد/پیش‌بینی برداشت حدود ۱۲ هزار تنی
  • دیدار چهره به چهره رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی با بیش از ۱۳۰نفر 
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • حفظ منابع آبی نیازمند ترویج فرهنگ صرفه‌جویی و مسئولیت‌پذیری جمعی است
  • ترور برای بقا
  • حمایت دانشگاهیان کرمانشاه از خیزش دانشجویان غربی علیه جنایات رژیم صهیونیست